قسمت دوم
اقتدار ایران یعنی ادای احترام نظامی ناو آمریکایی به ناوشکن سهند؛ 20 سال بعد در دریای چین
تبعات و نتایج این رویارویی برای نیروی دریایی واقعاً همین است که ما در برابر دشمنی که بیشتر از همه تجهیزات دارد، باید با همین نگاه عقیدتی ایستادگی کنیم و این را همه پرسنل نیرو میدانند و با همین عشق و علاقه در عرصه هستند. امروز اگر ناو شما میرود اقیانوس هند جنوبی و دریای چین، برای این است که به آنها ثابت کند من هستم و من توانمندم. چون آنها علاقهمند نیستند ناوهای ما بروند آن بخشهای دنیا. اصلاً علاقهمند نیستند.
دفعات اولی که ما رفتیم در دریای سرخ و آمدیم، حضرت آقا فرمودند این حرکات شما الهام بخش و امیدآفرین است. روی حرف های ایشان خیلی باید فکر کرد. الهامبخش و امیدآفرین است برای کشورهای منطقه و دشمن نمیخواهد این اتفاق بیفتد و ما برویم و مثلاً در یک کشوری پهلو بگیریم. حتی گاهی در مورد ارائه خدمات بندری به ناوهای ما فشار میآورند. همین چند وقت پیش ناو ما رفته بود تانزانیا. شرکتهایی که آنجا به ناوها خدمات بندری می دهند، گفته بودند شما تحریم هستید، فشار میآورند بهشان. آنها نمیخواهند ما در عرصه جهانی باشیم ولی ما هستیم.
فروردین ماه سال 91 ناو ما رفت اقیانوس آرام. از هندوستان و مالزی و اندونزی و تنگه مالاکا و خلاصه رفت و در اقیانوس آرام وارد شد و رفت بندر «ژانگ ژیانگ » چین پهلو گرفت. در دریا فاصله کشتی ها از هم زیاد است و روی صفحه رادار فقط یک علامت می بینند و به همین دلیل همدیگر را صدا میکنند که شما کی هستید؟ کجا میروید؟ ناوگروه ما در مسیر ورودی به دریای چین به ناوگروه آمریکاییها برخورد میکند.
آمریکاییها وقتی ما را شناسایی میکنند، میپرسند: شما اینجا چه کار میکنید؟ بچههای ما جواب میدهند: شما اینجا چکار می کنید، اینجا به ما نزدیکتر است نسبت به شما. آنها جواب میدهند: منظورم این نبود، منظورم این بود که اینجا دریا خراب است و در این مسیر که میروید، به توفان برخورد میکنید. می دانید بچه های ما چه جوابی میدهند؟ می گویند: ما مردان دریای سختیم. بعد ناو آمریکایی میآید نزدیک ناو ما و میبیند ناوشکن سبلان است. همان که آن سال در خلیج فارس زدندش. بچهها گزارش کردهاند که ادای احترام رسمی میکنند به ناوشکن سبلان. یعنی نشان دادن اقتدار و قدرت حتی با یک ناو. اینجوری است در این عرصهها، ولی آنها خیلی دلشان نمیخواهد ما ارتباط داشته باشیم و در خلیج عدن و بابالمندب باشیم و امنیت ایجاد کنیم و کشتی نجات دهیم و توانمندیهایمان را اثبات کنیم. چون همان حرف حضرت آقا میشود، یعنی الهام بخشی و امیدآفرینی برای دیگر ملتها.
ناو ایرانی به ایستگاه ساحلی رژیم صهیونیستی هیچ جوابی نداد، یعنی شما موجودیت ندارید دفعه اولی که ما از کانال سوئز عبور کردیم، دنیا چقدر تحت تأثیر قرار گرفت. من همیشه گفتهام که دشمن ما بهترین تبلیغ را برایمان کرد. رژیم صهیونیستی خیلی تحت تأثیر بود و یک ماه آمادهباش بود. همهاش میگفتند اینها آمدهاند اینجا چکار کنند؟ ولی جملهای که گفتند، این بود که جمهوری اسامی ایران آمد اعتماد به نفسش را نشان داد. سوابق خبرگزاری های خارجی هست، بروید ببینید مفسران حضور ما در مدیترانه را چگونه تفسیر کردهاند. ایستگاههای ساحلی هم کشتیها را صدا میزنند تا کشتیها بدانند این ساحل صاحب دارد؛ چون اگر صاحب نداشته باشد، به آن نزدیک میشوند. دزدهای دریایی از همین ساحلها به وجود میآیند و به دریا میروند. به همین خاطر ایستگاههای ساحلی صدا میزنند که شما نزدیک مرزهای ما هستید و ما اینجا هستیم.
در همین دریای مدیترانه یک روز یکی از ایستگاههای مرزی رژیم صهیونیستی یکی از ناوهای ما را صدا میزند. بچههای ما جوابش را نمیدهند. یعنی ما اصلاً تو را نمیشناسیم، تو اصلاً وجود نداری. خیلی سخت است، نه؟! کجا؟ در دریای مدیترانه. این خیلی مهم است. این حرکت خیلی آموزنده است، یک درس است. یعنی تو اصلاً عددی نیستی، کی هستی تو؟ این خیلی برای طرف مقابل سخت است.
من فکر میکنم مهم ترین تبعات و بازتابهای این عملیات همین است که برای یک نیرو درس است که پیشینیان ما با حداقل امکانات با همان جمله عاشورا به ما درس میدهد در مقابل آن امکانات ایستادهاند و میشود این گونه عمل کرد. وزن ژئوپولتیکی کشور در دریاها در همین عملیات ها معلوم میشود. قرار نیست که همیشه تیراندازی صورت بگیرد، توانمندیها و خواستههای ملت این گونه مشخص میشود.
زمان پذیرش قطعنامه همه گریه میکردیم
ما توفیق داشتیم که تقریباً از یک سال قبل از جنگ تا چهارماه بعد از قطعنامه در منطقه عملیات بودیم. منتها منطقه ما همین شمال خلیج فارس و آبادان و خرمشهر بود. ما جنگ را از خرمشهر شروع کردیم. از مقاومت 34 روزه و بعد آبادان و بعد هم دریا. عملیاتهای بیتالمقدس و بدر و خیبر هم به خاطر تجهیزات نیروی دریایی بود که ما را وارد کردند. چون نیروی دریایی به خاطر تجهیزاتی که دارد، خیلی جاها میتواند اقدام کند. مثلاً وجود هوا ناوها در جزایر مجنون نعمتی بود. یا عبور از کارون در مرحله اول عملیات بیت المقدس 400 - 300 فروند قایق و هوا ناوهای نیروی دریایی در یک شب تا صبح آن همه آدم را از این طرف به آن طرف رودخانه منتقل کردند. اما زمان پذیرش قطعنامه گمانم آبادان بودم. چون ما آنجا در کنار اروندرود ایستگاه داشتیم که من هم آنجا بودم.
احساسمان هم که این بود که گریه میکردیم که چه شده که شعار این بود که جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم! البته این که میدانستیم الان خاک ما دست دشمن نیست، قوت قلب به ما میداد. ولی خب خیلی به دنبال این بودند که کسی که به آن صورت نامردی وارد خاک ما شد و آن آسیبها را به ما وارد کرد باید آن صورتی که تنبیهی که مدنظر بود و امام همیشه میفرمودند، انجام شود. ولی خب ما که در ردهای نبودیم که بدانیم تصمیمگیران چه میگویند. روزهای اول همه گریه میکردند تا بعد که حرف امام به میان آمد دیگر کسی روی حرف ایشان نمیتوانست حرف بزند. چند و چون این را باید از تصمیمگیران شنید چون ما که یک رزمنده بودیم.
در دفاع مقدس هم کلاسیک عمل میکردیم هم چریکی
این که ما پس از قضیه ناوچه پیکان و سهند و جوشن راهبردمان را از کلاسیک به چریکی تغییر دادیم، درست نیست. چون آمادگی باید متناسب با تهدید باشد یک سیستم هوشمند همیشه باید این آمادگی را داشته باشد تا در برابر تهدید موجود موضعش را مشخص کند و تاکتیک مورد نظر را انتخاب کند. یک موقعی یک دزدی وارد خانه شما میشود که اسلحه ندارد خب شما با دل و جرأت بیشتری میروید جلو، اما یک زمانی با تیربار میآید خب یک تاکتیک دیگری در پیش میگیرید. بنابراین اتخاذ راهبرد و تاکتیک برای حضور در صحنه عملیات متناسب با نوع تهدید است و این که بگوییم ما در یک مقطعی از کلاسیک به چریکی تغییر فاز دادیم درست نیست. مگر ما همه عملیاتهایمان در زمین کلاسیک بوده؟ نه، خیلی از عملیاتها چریکی و متناسب با تهدید است. جایی که زمینهاش فراهم بوده کلاسیک عمل شده و جایی که زمینه فراهم نبوده غیرکلاسیک عمل شده است.
خیلی از عملیاتهای ما در شب انجام شده است چرا؟ چون برتری تجهیزات و سلاح از آن دشمن بود ولی ما میتوانستیم با استفاده از شب اقدامات مهمی را انجام دهیم و برتری کسب کنیم. در عرصه هوایی هم همین طور است. خودِ استکبار هم همین طور است و به هر دو شیوه عمل میکند. در جنگ دریایی هم همین طور بود. یعنی ما در هشت سال دفاع مقدس برای حفظ سیادتمان بر خلیجفارس، بیشتر عملیات هایمان کلاسیک و برخی دیگر غیرکلاسیک بوده است که نشان دهنده قابلیت انعطاف یک نیرو است. رهبرمعظم انقلاب میفرمایند دشمن شما را از چند هزار کیلومتری مورد هدف قرار میدهد. پس باید برای آن آماده باشید. چون دشمن «دورایستا » است و اینجور نیست که نزدیک شما بایستد که شما بتوانید به راحتی به او ضربه بزنید، بلکه باید اینقدر توانمندی داشته باشید که تعقیبش کنید.
خب روی زمین شما با خودرو میروید دنبال دشمن، ولی دریا تجهیزات و امکانات خاص خودش را نیاز دارد. وقتی رهبر معظم انقلاب میگویند چندهزار کیلومتری، یعنی زیر مدار 10 درجه و شما در امواج پرتلاطم اقیانوس تجهیزات و زیردریایی و توانمندی و تاکتیک خاص آنجا را باید داشته باشید. اگر اینها را داشته باشید آن زمان است که میتوانید هم کلاسیک عمل کنید و هم غیرکلاسیک.
جنگ دریا، جنگ علم و اعتقاد است؛ اگر قرار باشد بترسیم، نباید تکان بخوریم
جنگ در دریا، جنگ علم است. جنگ علم و اعتقاد و روحیه است و نیازی به زور بازو ندارد. اگر اعتقاد داشته باشید، اعتماد به نفس دارید و در هزاران کیلومتر دور از سواحل خودتان ایستادهاید و ماندگاریتان را بالا برده و آمادگی رزمیتان را حفظ میکنید. اگر تجهیزاتتان با فناوری روز تطابق داشته باشد و علمی باشید، میتوانید در برابر آنها موفق عمل کنید. هرکس کنترل فضای الکترومغناطیس را داشته باشد، میتواند هم کلاسیک و هم غیر کلاسیک عمل کند. بنابراین کلاسیک و غیرکلاسیک بودن بستگی به ایمان و اعتقاد شما دارد که میتوانید در این عرصهها باشید.
جنگ دریایی جنگ علم است، چه در سطح و چه زیرسطح. چون شما در جنگ دریایی چند بُعد دارید. وقتی یک ناوشکن یا زیردریایی در حال حرکت است، ممکن است از زیرسطح دریا مورد حمله قرار بگیرد و بنابراین باید آمادگی دفاع از خود و حمله به آن زیردریایی را داشته باشد. از سطح دریا هم ممکن است مورد تهاجم قرار بگیرد و هم باید بتواند دفاع کند و هم آفند کند. از سطح هوا هم همین طور است. همهاش هم علمی است. موشک و اژدر میزنید با علمشان منحرفش میکنند، اما اگر علمش را داشته باشید خب میزنید و به هدف می خورد. فاصله هم فاصله زیادی است بین طرفین و دشمن استکباری در فاصلهای نمی ایستد که شما از ساحل و آبهای خودتان بتوانید او را هدف قرار دهید.
این که حضرت آقا میفرمایند باید هزاران کیلومتر آن طرف تر پیشبینی کارتان را داشته باشید یعنی همین که تلاش کنید به آنجاها دسترسی داشته باشید. بنابراین فکر میکنم این که قاطعانه بگوییم ما راهبردمان در یک مقطع از کلاسیک به چریکی تغییر کرد درست نیست.
ما میگوییم باید قابلیت انعطاف وجود داشته باشد یعنی با یک زیر دریایی، با یک ناوگروه یا ناوگان باید بتوانید هم کلاسیک عمل کنید هم غیرکلاسیک و همه توانمندیهایتان را به کار بگیرید که حالا هرکدام از اینها مؤلفههای خودش را دارد.
دریا را باید با نگاه وسیع تری نگاه کرد. ما الان به طور معمول در مدار 10 درجه حضور داریم. یعنی شاخ سومالی تا زیر هندوستان. از چابهار به طور مستقیم 2 هزار کیلومتر است. تا خلیج عدن که بحث مبارزه با دزدان دریایی را داریم 2500 کیلومتر است. امروزه هم موشکها از عمق دریا میتوانند فواصل زیادی را بزنند که اگر ما قرار باشد از اینها بخواهیم بترسیم، نباید اصلاً تکان بخوریم. ولی نه، ما باید با همان اعتقاد و توانمندیهایی که داریم و با قابلیت انعطافی که داریم و راهکارهایی که پیش بینی میکنیم، در همه عرصهها باشیم. بنابراین نمیتوان گفت از یک مقطع زمانی رویکردمان عوض شد. ما باید قابلیت انعطافمان، توانمندیمان و علممان در دریا بالاتر برود.
امام فرمودند اگر من بودم، با همین نعلینم ناو آمریکا را میزدم
معروف است که یک گزارش می برند محضر امام [سال 66 ] که ناو هواپیمابر آمریکایی میخواهد وارد خلیج فارس شود. ایشان فرموده بودند من اگر بودم، با همین نعلینم میزدم. این به نظرم یک جمله مفهومی و ریشه دار است. معنایش این است که شما باید اینقدر قوی باشید که اجازه ندهید این اتفاق بیفتد و بتوانید بزنید. این خیلی مفهوم دارد و بار سنگینی دارد. من همیشه گفتهام که این یک جملهای است که به آدم درس میدهد که نترسید. امام حسین (ع) هم همین کار را کرد و با 72 نفر رفت جنگید. ما اینها را نباید فراموش کنیم. امام هم میفرمایند اگر من بودم با نعلینم میزدم.
این خیلی مفهوم دارد. البته من سند مکتوبش را ندیدهام ولی از این قضیه بهره میبریم که ما باید با هرچه که داریم، آماده باشیم. مفهوم «وَ اَعِدّو لهم ماستَطَعتُم مِن قُوه» همین است. مفهومش بالابردن توان و آمادگی است. به طور دقیق نمیدانم اگر ما ناو امریکایی را میزدیم چه میشد، ولی این مسلم است که هر دشمنی که در برابرش قد علم کنیم و محکم بایستیم، کوتاه میآید. اگر کوتاه بیاییم، میزند توی سر آدم. مگر الان همین گونه نیست؟ هرجا محکم بایستیم، پیروز میشویم.
منبع: مشرق نیوز