سردار سیدمحمدباقر ذوالقدر مطرح کرد
هیجانانگیزترین بازدیدهای رهبری از نیروهای مسلح/ نقش موشکی شهید طهرانیمقدم در لبنان و فلسطین
«طهرانیمقدم قبل از شهادتش در زمینه فعالیتهای موشکی در لبنان و خارج از مرزهای ایران شناختهشدهتر از داخل کشور بود».
گروه امنیتی دفاعی خبرگزاری فارس- 21 آبان ماه 90 بر اثر انفجار مهیبی در یکی از پادگانهای موشکی سپاه در اطراف تهران، سردار حسن طهرانی مقدم و تعداد دیگری از همرزمان وی به شهادت رسیدند.
سردار محمدباقر ذوالقدر از فرماندهان عالیرتبه سابق سپاه (که مسئولیت هایی نظیر قائم مقامی سپاه را در کارنامه خود دارد) و از همرزمان سردار شهید طهرانی مقدم، همزمان با دومین سالگرد شهادت این همرزم قدیمی خود که رابطه خویشاوندی نیز با ایشان داشت، به بیان خاطرات و نکات جالب توجهی از شخصیت «پدر موشکی ایران» پرداخته است که آن را در زیر میخوانید.

محمدباقر ذوالقدر
* یادگاری موشکی «حاج حسن» برای لبنان و فلسطین
شهید طهرانیمقدم، هدف خود را توسعه توان موشکی کشور قرار داده بود لذا از پیشنهادها و توصیههایی که برای پرداختن به مسئولیتهای دیگر به ایشان داده میشد سرباز میزد.
حتی فرماندهی نیروی هوایی سپاه به او پیشنهاد شد ولی او ترجیح داد در یگان موشکی بماند و زمانی هم که با اصرار فرمانده سپاه، سمت جانشینی فرمانده نیروی هوایی را پذیرفت، پذیرفتن این مسئولیت برای آن بود که بهتر بتواند به یگان موشکی بپردازد و از ظرفیت نیروی هوایی برای توسعه موشکی استفاده کند.

او به واقع هدف درستی را انتخاب کرد و تمام همت خود را معطوف به این هدف ساخت و به نتایج قابل قبولی هم در این عرصه رسید به گونهای که امروز یکی از ظرفیتهای مهم دفاعی کشورمان همین توان بالای موشکی است که این امر مرهون تلاش اوست.
البته تلاش شهید مقدم در عرصه موشکی منحصر به داخل کشور نبود و ایشان در ایجاد و پیشبرد توان موشکی مقاومت در لبنان و فلسطین نیز فعالیتهای بسیار ارزشمند و مؤثری صورت داد و این امر او را در عرصههای موشکی به یک شخصیت فرامرزی تبدیل کرد؛ چه بسا او قبل از شهادتش در زمینه فعالیتهای موشکی در لبنان و خارج از مرزهای ایران شناخته شدهتر از داخل کشور بود. چرا که نقشی که توان موشکی حزبالله در دفاع از مقاومت و نبردهایی که با اسرائیل صورت گرفت داشت مرهون زحمات تلاش و پشتکار او بود و این توان یادگار باارزشی است برای مقاومت که نقش بسیار زیادی در پیروزیهای حزبالله و فلسطینیان داشت و یک نیروی موثر بازدارنده در دفاع از مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی محسوب میشود.
* نوع ارتباط با رهبری
بنده در مسئولیتهای مختلفی که در سپاه داشتم، معمولا توفیق همراهی با رهبر بزرگوارمان در بازدیدهایی که از سپاه و نیروهای مسلح داشتهاند را پیدا کردهام.
شاید هیجان انگیزترین بخش بازدیدهای ایشان بازدید از واحد موشکی سپاه بود که توام بود با گزارشهایی که شهید طهرانیمقدم با آن حالت خاص و از روی نهایت اخلاص خدمت ایشان ارائه کرد.

به جرات میتوانم بگویم وقتی ما آن همه خلوص، صداقت و تواضع را در کلام و رفتار او میدیدیم که نسبت به رهبری ابراز میشد، جدا غبطه میخوردیم و بیگمان این همه دلدادگی و عشق نسبت به رهبری ریشه در معرفت و عشق نسبت به ائمه اطهار و اهل بیت (ع) داشت و زمانی که مقام معظم رهبری خواسته و توقعاتشان را از یگان موشکی مطرح میکردند آن شهید بزرگوار بسیار مصمم بیان میکرد که شما مطمئن باشید در بازدید بعدی کلیه خواستههای شما محقق شده است و چنین میشد.
گاهی هم پیش میآمد که او فعالیتهایی را انجام میداد برای برخی هدفهای خاص و رهبری به اقتضای شرایط، ممانعت میکردند و خواستار توقف یا تغییر این فعالیتها میشدند.

یکی از بازدیدهای فرمانده معظم کل قوا از توانمندیهای دفاعی/ موشک دوربرد سجیل پشت سر ایشان دیده میشود
او علیرغم تلاشی که کرده بود و زحمتی که کشیده بود که شاید برای بسیاری پذیرش این امر بسیار سخت بود و باعث رنجیدنشان می شد، اما در مورد شهید طهرانی مقدم چنین نبود و من هم شاهد بودم که بعد از تدبیر رهبری با همه وجود بر اساس خواست ایشان عمل میکرد و سریعا مسیر را بر اساس آن تدبیر و دستورات اصلاح میکرد و این آزمونی بسیار موفقیتآمیز بود و نشاندهنده اوج اخلاص و تبعیت او از مقام ولایت بود و این بهترین الگو میتواند برای همه ما باشد و کمال ما در این است که خود را با خواست رهبری تطبیق دهیم.
منبع: فارس نیوز
سردار تنگسیری: آمریکاییها در خلیج فارس خاضعانه به سوالات سپاه پاسخ میدهند
جانشین فرمانده نیروی دریای سپاه گفت: آمریکاییها در خلیج فارس خاضعانه به سوالات سپاه پاسخ میدهند.

-------------------------------
به گزارش خبرنگار دفاعی خبرگزاری فارس، دریادار علیرضا تنگسیری جانشین فرمانده نیروی دریایی سپاه در مراسم گرامیداشت دومین سالگرد شهادت سردار حسن طهرانیمقدم و شهدای اقتدار موشکی سپاه که عصر امروز در خبرگزاری فارس، برگزار شد، اظهار داشت: همانطور که خداوند فرموده است شهدا زنده هستند و همانطور که اباعبداللهالحسین ارباً اربا شد شهدای موشکی سپاه نیز ارباً اربا شدند.
وی افزود: دائمالوضویی خصلت همیشگی حاج حسن بود و او همیشه در حال ذکر بود. شهید طهرانی مقدم فردی بسیار خوشاخلاق و خندان بود.
تنگسیری ادامه داد:حاج حسن را نباید فقط پدر موشکی ایران بلکه بایستی پدر توپخانه سپاه هم دانست. او در عملیات فتحالمبین با توپهای غنیمتی توپخانه مقتدر سپاه را تشکیل داد.
وی افزود: شهید طهرانیمقدم اراده بسیار قوی داشت و آن شهدا انسانهای عادی نبودند شهیدان سلگی، نواب و سردار طهرانیمقدم صاحب معرفت و بزرگی بودند.
جانشین فرمانده نیروی دریایی سپاه با بیان اینکه شهید طهرانیمقدم در روز حادثه هم با وضو بود، گفت: این شهید در آن روز با وضو بر سر کار رفت تا کار بزرگی که به ما عزت میدهد را انجام دهد.
تنگسیری تاکید کرد: اگر امروز در دریا و یا تنگه هرمز آمریکاییها را صدا میزنیم و آنها به ما جواب میدهند و ملیت، شماره ناو کشتیشان را میگویند از همت این شهدا و مرهون خون آنهاست. اگر امروز یک قایق ما که یک هزارم ناوهای آنهاست به جلو میرود و میگوید من از نیروی سپاه هستم و آن ناو با آن عظمت در مقابلش خاضع میشود که فیلمهای آن نیز موجود است و ما حتی بخشی از آن را هم رسانهای نکردیم از برکت خون این شهداست.
تنگسیری گفت: بنده فرمانده منطقهای بودم که انگلیسیها را گرفتیم. من از فرمانده آنها پرسیدم شما این همه سلاح داشتید و سه قایق بودید چطور تسلیم یک قایق و یک کلاش تیربار شدید که آن فرمانده جواب داد نمیدانم.
وی تاکید کرد: ما میدانیم خداوند رعب سربازان اسلام را در دل دشمنان انداخته وقتی که آمریکاییها را گرفتیم سربازان آنها در مقابل بچههای ما و یک تکبیر پایشان شل میشود و به زمین میافتد و میفهمیم که لباسشان را خیس کردهاند. این به خاطر رعبی است که خدا به دل آنها انداخته است. وقتی این آمریکاییها میخواستند بروند سرباز آنها که دو متر قد داشت سرش به نشانه شرمندگی پایین بود.
جانشین فرمانده نیروی دریایی سپاه گفت: اگر امروز آمریکاییها و اسرائیلیها میترسند و آب دهانشان را مزه مزه میکنند به خاطر کاری است که شهدای سپاه کردند.
تنگسیری در بخش پایانی سخنانش اظهار داشت: در زمان جنگ تحمیلی رزمندگان ما با سلاح فیزیکی دشمن را به عقب راندند و امروز نیز افسران ما در جنگ نرم با قلم، دوربین و کار رسانهای پوشالی بودن قدرت دشمنان را اثبات میکنند.
منبع: فارس نیوز
|
پنج شنبه 92/6/14 ساعت 2:40 عصر | نوشته شده به دست
رضا خانگلی
| ( نظرات یک )
|
کشوری شهیدی از تبار آزادمردان
ماجرای پرت شدن "شهید کشوری" از هلیکوپتر چه بود؟
شهید امیر سرتیپ خلبان احمد کشوری 18 آذر ماه 1359 در حالی که از مأموریتی بسیار دشوار پیروز باز میگشت، در منطقه میمک هدف حمله یک فروند میراژ عراقی قرار گرفت و به شهادت رسید.
به گزارش خبرنگار دفاعی - امنیتی باشگاه خبرنگاران، شهید کشوری در تیرماه 1332 در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. دوران دبستان و سه سال اول دبیرستان را به ترتیب در «کیاکلا» و «سر پل تالار» دو روستا از روستاهای محروم شمال و سال آخر را در دبیرستان (قنه) بابل گذراند.
دوران تحصیلش را به خاطر استعداد فوق العادهای که داشت، به عنوان شاگردی ممتاز به پایان رساند. وی ضمن تحصیل، علاقه زیادی به رشتههای ورزشی و هنری نشان میداد و در اغلب مسابقات رشتههای هنری نیز شرکت میکرد. یکبار هم در رشته طراحی در ایران مقام اول را به دست آورد. در رشته کشتی نیز درخششی فراوان داشت.
در سال 1351 وارد هوانیروز ارتش شد. از همان آغاز جنگ داخلی خصوصا غائله کردستان چنان از خود کیاست و لیاقت و شجاعت نشان داد که وصف ناکردنی است؛ به همین خاطر باشگاه خبرنگاران برای حفظ یاد و خاطره آن شهید والامقام گوشههایی از خاطرات این شهید را منتشر میکند.

هوش بالا
هوش و استعداد فراوان ایشان باعث میشد تا دورههای تعلیمات خلبانی بالگردهای «کبرا» و «جت رنجره» را با موفقیت به پایان برساند.
صوت دلنشین
حاصل صوت زیبای شهید کشوری و علاقه زیادش به مجالس مذهبی این شد که از دوران تحصیل، فعالیتهای مذهبی خود را در مسجد و مدرسه آغاز کند.
صدای پر سوز و گدازش روح تازهای به مجالس و مراسم میبخشید و شور خاصی در میان جوانان ایجاد میکرد.
گلاویز با استاد
دوران تحصیلمان با احمد در خارج از کشور بود.
روزی در حال تمرین پرواز توی هلیکوپتر نشسته بودیم. احمد سکاندار بود. استاد آمریکایی پروازمان، نگاهی به او کرد و گفت: اگر الان بخواهم تو را پرت کنم بیرون چه طور میخواهی از خودت دفاع کنی؟
احمد به قدری از نیروهای بیگانه و خلق و خوی ضد اسلامی آنان بدش میآمد که نگاهی به استاد کرد. وقتی لبخند شیطنتآمیز و تحقیر کننده استاد را دید. یقه او را گرفت و گفت: من باید تو را از این بالا پرت کنم پایین.
با استاد گلاویز شد. سرهنگ میگفت: استاد با زبان انگلیسی شروع کرد به التماس کردن. صورتش سرخ شده بود. از احمد خواستیم که یقه او را رها کند و مواظب باشد تا هلیکوپتر سقوط نکند و او هم قبول کرد.
وقتی به زمین نشستیم، استاد به قدری از جسارت احمد و جرات او یکه خورده بود که به همه ما گفت: بعد از این استاد شما احمد کشوری است.(سرهنگ بابا جانی)

باتوم شیرین
با شیرودی برای براندازی رژیم شاه فعالیت میکرد. پایگاه شکاری خاطرههای بسیاری از دلاوری این دو یار را دارد که چه گونه بیهیچ هراسی خطر را به جان میخریدند.
بارها تحت بازجویی ساواک قرار گرفت ولی هر بار از دست آنها فرار کرد. اتفاق میافتاد که در جریان تظاهرات کتک میخورد. میگفت: این باتومی که من خوردم، چون برای خدا بود، شیرین بود. من شادم از این که میتوانم قدمی بردارم و این توفیقی است از طرف پروردگار.
مسلمان واقعی
در زمان تحصیل، فعالیت مذهبی زیادی داشت؛ با صدای پرسوزش به مجلس و مراسم مذهبی شور خاصی میبخشید. در ایامی نظیر عاشورا با مدیریت و جدیت بسیار، همواره مرثیهخوانی و اداره بخشی از مراسم را به عهده میگرفت.
در این برنامهها، تمام سعی خود را برای نشان دادن چهره حقیقی اسلام و بیرون آوردن آن از قالبهایی که سردمداران زر و زور و اربابان از خدا بیخبر برای آن درست کرده بودند، به کار میبرد.
معتقد بود انسان نباید یک مسلمان شناسنامهای باشد. بلکه باید عامل به احکام اسلام باشد، و چون در این فکر بود که اسلام را از روی تحقیق و مطالعه بپذیرد، در دوران دبیرستان مطالعاتش را وسعت داد و تا هنگام اخذ دیپلم علاوه بر کتب مذهبی، کتابهای بسیاری درباره وضعیت سیاسی جهان مطالعه کرد و در سال آخر دبیرستان با دو تن از همکلاسان خود، دست به فعالیتهای سیاسی- مذهبی زد.
همصدا با مردم
احمد قبل از انقلاب، در کرمانشاه بود و با دستههای مردم، راهپیمایی میکرد. به خلبانان دیگر میگفت: از پایگاه بیایید بیرون با مردم همصدا شوید تا دردشان را بفهمید. ببینید چه میخواهند!
تعدادی از خلبانها، تحت تاثیر او در تظاهرات، شرکت میکردند.(سرهنگ حمیدرضا آبی)

فعالیت سیاسی
با آغاز زمزمههای انقلاب در پایگاه هوانیروز کرمانشاه با شهید کشوری آشنا شدم و در این ایام با وی هم گردان بودم؛ احمد کشوری در گروهان یک بود و بنده در گروهان دو؛ به عنوان خلبان شکاری کبری فعالیت میکردم.
بعد از گذشت سالهای زیادی به همراه پور مددکار، شهید شیرودی، شهید حمید سهیلیان، همافر بیگیثانی و تعداد زیادی از دوستان، ما را دعوت کرد تا در منزل حاج آقا موسوی که نماینده امام خمینی(ره) در غرب کشور بود، تحت عنوان هیئت دور هم جمع شویم.
در این جلسات در مورد برخی از اعلامیهها صحبت میکردیم و از ما میخواستند که اخباری را در خصوص آمریکاییها به آنها ارائه دهیم تا این که پس از چند سال فعالیت سیاسی- مذهبی، ساواک، بچهها را از طریق ضد اطلاعات شناسایی کرد.(ایرج میرزایی)
جان بر کف
در زمان بختیار با چند تن از دوستانش طرح کودتایی را برای سرنگونی این عامل آمریکا ریختند و آن را نزد آیتالله پسندیده، برادر امام بردند.
قرار بر این شد که طرح به نظر امام خمینی(ره) برسد و در صورت موافقت ایشان اجرا گردد. اما خوشبختانه با هوشیاری امام و بیباکی امت، انقلاب اسلامی در 22 بهمن پیروز گردید و احتیاجی به این کار نشد.
ادامه خاطرات شهید امیر سرتیپ خلبان احمد کشوری در فواصل زمانی مشخص در سایت باشگاه خبرنگاران منتشر میشود.
منبع: باشگاه خبرنگاران
تدابیر شهید بابایی در ارتقای جنگندههای اف-14
معاون هماهنگ کننده نیروی هوایی ارتش گفت: تدابیر شهید بابایی در استفاده از جنگندههای اف-14 که هنوز هم از هواپیماهای برتر در سطح دنیاست، این هواپیما را یک نسل بالاتر میبرد.
به گزارش مشرق به نقل از روابط عمومی نهاجا، امیر عزیز نصیرزاده معاون هماهنگ کننده نیروی هوایی ارتش به مناسبت 15 مرداد سالگرد شهادت سرلشکر خلبان عباس بابایی در خصوص تواناییهای راه کنشی (تاکتیکی) آن شهید بزرگوار گفت: شهید بابایی به مسایل ریز تاکتیکی، اطلاعاتی و عملیاتی دقت میکرد و با وجود آن که وی معاون عملیات نیروی هوایی ارتش بود و الزامی به حضور فیزیکی در عملیاتها نداشت، اما به طور مستقیم شرکت میکرد و دستوراتش را شخصا و به صورت حضوری صادر میکرد تا امکان لو رفتن اطلاعات حساس برای دشمن بعثی وجود نداشته باشد.
وی در تبیین حضور فیزیکی شهید بابایی در عملیاتها خاطرنشان کرد: ایشان به عنوان معاون عملیات نقش رهبری و فرماندهی خلبانان را بر عهده داشت و چنین اقدامات او باعث ایجاد انگیزه برای دیگران میشد.
معاون هماهنگ کننده نیروی هوایی ارتش همچنین با اشاره به ابتکارات این خلبان تیزپرواز در هشت سال دفاع مقدس، تصریح کرد: شهید بابایی با شم بالای اطلاعاتی که داشت دریافته بود خلبانان عراقی در پروازهای شبانه ضعیف هستند ولی در مقابل خلبانان ایرانی توانایی خوبی در این زمینه داشتند که برای اسکورت نفتکشها و کشتیها پرواز شبانه را طراحی و اجرا کرد.
نصیرزاده ادامه داد: تدابیر شهید بابایی در استفاده از جنگندههای اف-14 که هنوز هم از هواپیماهای برتر در سطح دنیاست، این هواپیما را یک نسل بالاتر میبرد.
وی در ادامه با اشاره به همکاری دو نخبه برتر نیروی هوایی ارتش، شهیدان عباس بابایی و منصور ستاری در دفاع مقدس عنوان کرد: همکاری این دو نخبه در آن زمان باعث شده بود ما هم در زمینه آفند و پدافند بسیار خوب عمل کنیم و با وجود حمایت همه جانبه عراق از سوی قدرتهای بزرگ همواره برتری هوایی خود را حفظ کنیم.
نصیرزاده در ادامه با اشاره به ویژگیهای بارز اخلاقی و شخصیتی شهید سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی اظهار کرد: درواقع شهید بابایی مجری فرمان معروف امام علی (ع) به مالک اشتر بود.
وی با بیان اینکه شهید بابایی انسان کاملی بود، ادامه داد: عباس بابایی انسان بزرگوار، صادق، پاک دامن و فروتنی بود که همواره در مقابله با زیردستان، خود را بدهکار آنها میدانست ولی در مقابل دشمنان بسیار سرسخت و شجاع بود. نکته مهم در مورد خصوصیات بارز شهید بابایی ثابت قدم بودن وی در اعتقادات، روش ها و سیر زندگیاش است.
منبع: مشرق نیوز
امیر پوردستان در همایش شهید سپهبد صیاد شیرازی و هوانیروز:
صیاد شیرازی «مالک اشتر» نیروهای مسلح بود
فرمانده نیروی زمینی ارتش با اشاره به اینکه شهید سپهبد صیاد شیرازی مانند مالک اشتر حضرت علی (ع) برای مقام معظم رهبری بود، گفت: رهبر معظم انقلاب که زودتر از خانواده شهید صیاد شیرازی بر سر مزار ایشان حاضر شده بودند، گفتند که دلم برای صیادم تنگ شده است.
به گزارش خبرنگار دفاعی- امنیتی باشگاه خبرنگاران امیر سرتیپ احمدرضا پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش در همایش شهید سپهبد صیاد شیرازی و هوانیروز اظهار داشت: شهید صیاد شیرازی یکی از مردانی بود که هراس به دل دشمن انداخت و با نفس گرم حضرت امام خمینی (ره) به مالک اشتر نیروهای نظامی تبدیل شده بود.
وی افزود: مقام معظم رهبری درباره شهید سپهبد صیاد شیرازی مطالبی را میفرماید که مانند مطالب مولا علی (ع) درباره مالک اشتر است که مولا فرمود شما چه میدانید مالک که بود او یک کوه دست نیافتنی، سنگی سخت و ستبر، بلند و رفیع بود که هیچ پرنده ای نمیتوانست در بالای آن پرواز کند و چنین وصفی را نیز فرزند برومند مولا علی (ع) یعنی رهبر معظم انقلاب درباره شهیدصیاد شیرازی داشتهاند.
امیر پوردستان تصریح کرد: مقام معظم رهبری درباره شهید صیاد شیرازی فرمودند سرزمینهای داغ خوزستان شاهد فداکاریهای این فرمانده مصمم و شجاع بوده و برای بندگان صالح خدا این عشق الهی بسیار بالاست و مسائل دیگر حقیر تر از آن است که در دل نورانی شایستگان خللی ایجاد کند.
فرمانده نیروی زمینی ارتش گفت: رهبر معظم انقلاب در برابر تابوت شهید صیاد شیرازی به رسم احترام تابوت ایشان را بوسیدند و اولین نفری بودند که در فردای آن روز در بالای سر مزار شهید صیاد شیرازی حاضر شدند که با تعجب خانواده ایشان روبرو شدند که مقام معظم رهبری فرمودند دلم برای صیادم تنگ شده است این یعنی همان عاقبت به خیری که با ولایتمداری حاصل میشود.
امیر پوردستان درباره مجموعه هوانیروز گفت: بعد از پیروزی انقلاب و اخراج مستشاران آمریکایی خیلیها احساس کردند مجموعه هوانیروز دیگر نمیتواند خود را پیدا کند و تسلیم میشود اما با اعتماد به نفسی که حضرت امام خمینی (ره) دادند مجموعه هوانیروز توانست خیلی زود خود را بازیابی کرده و بالگردها را باز و عملیاتی کنند.
وی افزود: پس از ناامنیهای وسیع در کردستان از اولین یگانهایی که در دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی وارد عمل شد هوانیروز بود و در همان ماه های اولیه 44 شهید را تقدیم کرد که نشان از پاد در رکابی، ولایتمداری، آمادگی، خدمتگذار و فداکاری این یگان دارد.
فرمانده نیروی زمینی ارتش اظهار داشت: در دوران جنگ و دفاع مقدس شاهد بودیم که در روزهای آغازین که ضربه سختی به لشگر 92 زرهی اهواز و لشگر 81 زرهی کرمانشاه خورده بود و آنها از عده و عده کافی برخوردار نبودند به همین دلیل 12 لشگر بعثیها به کشور تجاوز کردند اما آنچه این هجوم را سد کرد حضور قهرمانانه خلبانان هوانیروز مانند پرندگان بر بالای بعثیها بود که جلوی پیشروی دشمن را گرفت و این حضور در هشت سال دفاع مقدس ادامه داشت.
وی تصریح کرد: حضور هوانیروز در امدادرسانیها مانند زلزله بم، طبس و منجیل و سیلاب و آبگرفتگی در مازندران و گلستان از دیگر اقدامات این یگان بود.
امیر پوردستان با بیان اینکه نقطه عطف هوانیروز در طول دوران انقلاب عملیات مرساد بود، گفت: در پایان جنگ نیروهای زخم خورده و در غربت قرار گرفته در کنار رژیم بعثی یعنی همان منافقین که از ظرفیت عملیاتی بالایی برخوردار بودند و توسط بعثیها حمایت میشدند تا چند صد کیلومتر یعنی تا نزدیکی کرمانشاه رخنه ایجاد کرده بودند.
فرمانده نیروی زمینی ارتش افزود: در مقابله با این وضعیت پیوند مقدسی شکل گرفت و برطبق آیه قرآنی دو لولو که یکی دریای معنویت، تدین، ولایتمداری به نام شهید بزگوار صیاد شیرازی و دیگری دریای شجاعت و تخصص بود به هم پیوستند و نتیجهاش اقتدار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بود که نیروهای مسلح اقتدار، صلابت و تمامیت ارضی کشور را حفظ کردند و با نشان دادن صلابت خود به دشمنان شکستی دیگر را بر آنها وارد کردند.
منبع: باشگاه خبرنگاران
مهدی چمران در مراسم بزرگداشت شهید چمران مطرح کرد؛
شهیدی که اولین زیر دریایی ایران را ساخت/ ماجرای مشورت گرفتن یاسر عرفات از چمران
وقتی اسرائیل آمد تا جبل عامل و جنوب لبنان را به دست بگیرد شهید چمران همراه 45 نفر از نیروهایش به مبارزه برخاست و همه تانکهای اسرائیلی را به آتش کشید و اسرائیل را از خاک لبنان بیرون انداخت اما برخی خواستند این حادثه مکتوم باقی بماند
به گزارش سرویس فرهنگی مشرق- مهدی چمران با تاکید بر جامع اضداد بودن امام علی(ع) و برشمردن برخی از صفات ایشان گفت: امامان معصوم به عنوان فرزندان امام علی(ع) نیز جامع اضداد هستند و من معتقدم پیروان خاص امیرالمومنین نیز اینگونهاند.
وی در ادامه تصریح کرد: شهید مصطفی چمران نیز که خود را خاک پای خاندان علی(ع) به حساب نمی آورد هم جامع اضداد بود. او در خاطراتش مینویسد برای اولین باری که به نجف اشرف مشرف شده بود یک روز تمام طول کشید تا خود را به ضریح امام علی(ع) برساند. او می گفت انگار شعلهای جان مرا میسوزاند و با اینکه به شدت گریه میکردم اما نمی توانستم خود را به ضریح امام برسانم و صبح روز بعد توانستم به سمت ضریح روم. مصطفی اینچنین در عشق علی (ع) می سوخت.
برادر شهید چمران افزود: او یک دانشمند بزرگ و فرهیخته در دوران خود بود و زمینههای علمیاش آنقدر بالاست که من نمی توانم در مورد آنها صحبت کنم. تز دکتری او بعد از 25 سال هنوز در دانشگاههای آمریکا تدریس میشد. در آن زمان کسانی به تعداد انگشتان دست بودند که هم پای او در علم باشند. یک دانشمند فیزیک اینگونه خود کافی است تا به عنوان یک ایرانی مورد تحسین ما قرار گیرد.
چمران ادامه داد: مصطفی در کنار این دانشمندی یک عارف وارسته و سالک راه حق بود. یک عارف مخلص که عباداتش از ولایت سرچشمه گرفته بود. امیرالمومنین اولین عارف بود اما گوشه نشین نبود و در کوچه و بازار و میان مردم زندگی میکرد که شهید چمران نیز اینگونه بود.
وی با اشاره به عجیب بودن راز و نیازهای شهید چمران گفت: سبک نگارشی راز و نیازهای او یک سبک خاص در ادبیات پارسی است. او عارفی بود عابد که دوست نداشت کسی عبادتش را ببیند. وی در یکی از خاطراتش از دانشگاه تهران میگفت زمانی که در این دانشگاه کمونیستها مسلط بودند و دانشجویان مسلمان تنها اتاقی کوچک برای برگزاری نماز داشتند چون بعضی از دانشجویان خجالت میکشیدند که در دانشگاه نماز بخوانند با اینکه او از ریا نفرت داشت اما روزی چندین بار در نمازخانه نماز میخواند تا دانشجویان دیگر احساس تنها بودن نکنند و خجالت نکشند.

رئیس شورای اسلامی شهر تهران با تاکید بر اینکه شهید چمران یک مدیر موفق بود یادآور شد: او هرجا رفت توانست آنجا را خوب مدیریت کند. او در دانشگاههای مختلف در اروپا و آمریکا انجمن اسلامی دانشجویان ایجاد کرد و در مصر یک سازمان مخفی راه انداخت و در لبنان جنبش امل را سازماندهی کرد. در ایران نیز ستاد جنگهای نامنظم را در کنار مقام معظم رهبری مدیریت کرد. در زمانی که در اهواز حتی مغاز نانوایی بسته بود او یک مرکز پژوهشی راهاندازی کرد و اولین زیردریایی ایرانی را ساخت. تولید ماشینهای شنی دار، نیمه شنی و زرهی در طول جنگ از دستاوردهای اوست. پلهای چریکی که با استفاده از تیوپ و چوب ساخت در انتها به ساخت پلهای آبی خیبری منتهی شد.
چمران افزود: او یک رزمنده شجاع و توانا و فرماندهای بی نظیر بود. او برای اولینبار در تاریخ لبنان از شیعیانی که حتی یک تفنگ کلاشینکف نداشتند یک نیروی مقاوم ساخت. در آن زمان همه طوایف بجز شیعیان، مجلس و اسلحه داشتند و در وضعیت خوبی به سر میبردند. وقتی مصطفی وارد لبنان شد مجلس تشکیل داد و همه را مسلح کرد و وقتی اسرائیل آمد تا جبل عامل و جنوب لبنان را به دست بگیرد شهید چمران همراه 45 نفر از نیروهایش به مبارزه برخاست و همه تانکهای اسرائیلی را به آتش کشید و اسرائیل را از خاک لبنان بیرون انداخت. این اتفاق سه سال قبل از انقلاب رخ داد و هیچ کس این داستان را بازگو نکرد و خواستند این حادثه مکتوم باقی بماند.
وی ضمن اشاره به مبارزه همزمان شهید چمران در سه جبهه در فلسطین در مقابل فالانژها، نیروهای چپ و اسرائیل به ذکر خاطراتی از رشادت های او در زمان دفاع مقدس پرداخت و گفت: در پاوه او با هلیکوپتر به وسط حلقه محاصره دشمن رفت و آن حلقه را شکست و پاوه را آزاد کرد. در سوسنگر هم چنین کاری انجام داد و وقتی همه نیروها را به عقب فرستاد با شهید علیاکبر چهرهبانی که دقایقی بعد شهید شد به جنگ با دشمن پرداخت و با وجود جراحت از دو ناحیه توانست دشمن را فراری دهد و کامیون هیفای دشمن را غنیمت بگیرد و با آن کامیون خود را به بیمارستان برساند. ما نمیتوانیم این شجاعتها را حتی در فیلمهایی که از او می خواهند بسازند نشان دهیم.

به گزارش تسنیم؛ برادر شهید چمران ادامه داد: در زمانی که مصطفی در جنوب لبنان بود یاسر عرفات و ابوجهاد میآمدند و از او مشورت می گرفتند. در زمانی که شهید چمران به ایران آمد در مقاله ای به نام «انقلاب اسلام ایران زمینه ساز ظهور مهدی(ع)» که همان زمان به چند زبان انگلیسی، فرانسوی و عربی به چاپ رسید فروپاشی شوروی و روی آوردن کشورهای شمال ایران به اسلام و بیداری اسلامی را پیش بینی کرد که نشانه توانایی او در سیاست است. با این حال که او فردی توانا در سیاست بود، هنرمند، نقاش و شاعر نیز بود.
منبع: مشرق نیوز
این ماجرا حقیقی است
«سیروس فتحی» بعد از آن که از پیدا کردنِ ماسوره های «اژدربنگال» نا امید شد، رفت کنار بی سیم چی و گفت با فرمانده اش «مرتضی رنجبر» تماس بگیرد و جریان را به او گزارش داد و کسب تکلیف کرد.
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، بهمن ماه سال 1361،شبِ عملیاتِ والفجر مقدماتی، رد کردن یکی از گردان های «تیپ امام حسن مجتبی(صلوات الله علیه»)، از معبری که از میان میدان مین، تا پشت سیم خاردارهای می رسید، بر عهده ی «سیروس فتحی»، از تخریب چی های زبده ی این تیپ بود. قرار بود همزمان با شروع «تک»، سیروس با «اژدربنگال» سیم خاردارهای حلقوی را بشکافد و یچه ها به خط بزنند. سیروس «اژدربنگال» را جا داد میان حلقه های سیم خاردار، اما هر چه گشت، کیسه ی «ماسوره» را پیدا نکرد. زمان به سرعت می گذشت و تا چند دقیقه ی دیگر، باید راه نیروها به سمت جلو باز می شد . «سیروس فتحی» بعد از آن که از پیدا کردنِ ماسوره های «اژدربنگال» نا امید شد، رفت کنار بی سیم چی و گفت با «مرتضی رنجبر» تماس بگیرد . آن شب، «مجید شمشکی» فرمانده ی گردان تخریب بود و «مرتضی رنجبر» معاونش. «سیروس»جریان را به «رنجبر» گزارش داد و کسب تکلیف کرد. در آن لحظه ی حساس، کاری از دست مرتضی برنمی آمد. فقط گفت:
« سیروس جان! جان بچه های مردم دست توئه. از هر راهی که به نظرت می رسه، بفرستشون جلو. رمز رو که بگن، پشت سیم خاردار به دام می افتید. گردان های چپ و راستتون هم می رن جلو و پهلو می دن به دشمن. اون بچه ها امانت هستن دستت. یه کاری بکن»
سیروس با شنیدن صدای انفجار و تیراندازی از اطراف، متوجه شد که عملیات آغاز شده و دیگر زمانی ندارد. بلافاصله، ماسوره ی تارنجک چهل تکه ای را که همراه داشت باز کرد و با بعد از چند ثانیه کلنجار رفتن، آن را در جای ماسوره ی «اژدربنگال» جا انداخت. حالا دیگر «اژدربنگال» به راحتی عمل می کرد و راه نیروها به سمت جلو باز می شد، فقط یک مسئله وجود داشت. ماسوره ی «اژدربنگال»، فتیله ای بود . بیست ثانیه فرصت می داد تا نفرات از آن فاصله بگیرند، اما ماسوره ی نارنجک، در عرض چهار ثانیه عمل می کرد و زمانی برای گریز و جان به در بردن نمی داد.
هیچ کس نمی دادند، «سیروس فتحی» تخریب چی 19 ساله ی «تیپ امام حسن مجتبی(صلوات الله علیه)»، وقتی ضامنِ ماسوره ی نارنجکی را که به «اژدر بنگال» بسته بود، کشید، دستش لرزید یا نه. فقط چهار ثانیه بعد، انفجارِ «اژدربنگال» راه را باز کرد و نیروهای گردان، از کنار جسم پاره پاره ی سیروس، به خط دشمن زدند.
روحمان با یادش شاد
(راوی: نیکدار)
سیروس فتحی، به سال 1342 در خرمشهر متولد شد اما هنگام شهادت، خانه ی پدری اش در بروجرد بود و بقایای جسم پاکش، سال ها بعد، تفحص شد و در گلزار شهدای بروجرد به امانت سپرده شد تا روزی که بار دیگر در رکاب مولایش بازگردد.
دریغا که از «سیروس فتحی» جز تصویر نامناسبی که در زیر می بینید، عکسی دیگری به دستمان نرسید.
مشرق نیوز
سه ابتکاری که چمران در جنگ از خود به جای گذاشت
یک مورد دیگر، جریان پمپ آب بود. دکتر چمران دستور داد پمپ های خیلی بزرگ آب را روی دو برج بلند کنار کارون جوش دادیم و با این کار، آب رود کارون را شب ها زیر عراقی ها می انداختیم و تانک های آنها در گل فرو می رفت و زمینگیر می شدند.
به گزارش مشرق، «مومن مجمع اضداد است.» البته سبب معیار دنیوی ما انسان هاست که بین کارهای مومن تضاد و تناقض می بینیم. در دورانی که عرفان با چله نشینی و گوشه گیری تعریف می شد، چمران هم دعای «کمیل» را ترجمه کرد و هم بالاترین دوره های »جنگ چریکی» را دید. کسی که عنوان تز دکتری او «باریکه الکترون در منگترون با کاتد سرد» بود، روزی در کنار امام موسی صدر به یاری فقرای لبنان شتافت و روز دیگر وزیر دفاع امام خمینی بود و هم چون یک سرباز در سوسنگرد جنگید. دکتر رضا امراللهی به 3 ابتکار جالب از شهید عارف مجاهد دکتر چمران در دوران 8 ساله دفاع مقدس اشاره کرده که خواندنی است:

دکتر چمران واقعا یک نابغه نظامی و علمی بود. ابتکارهای ایشان در جبههها واقعا شگفتانگیز بود. من فقط به دو سه مورد آن اشاره میکنم. یکی از آنها، قصه خورشیدی هاست. کارخانه فولادسازی اهواز پر از آهن بود و عراقی ها تا نزدیکی آنجا آمده بودند؛ آقای چمران دستور داد بچه ها آهنها را به طول 180 سانت ببرند و یک گروه صد نفره برای این کار تشکیل داد. بچه های بسیجی و رزمنده، آهنها را به طور خاصی به هم جوش می دادند و پنج شاخه ای ساخته می شد که به آن خورشیدی می گفتند. بچه ها شاید بین 30 تا 50 هزار خورشیدی درست کردند و آنها را در مسیری 15 کیلومتری در محل عبور تانک های عراقی در راه سوسنگرد به اهواز قرار دادند،جایی که عراقیها از آنجا خیلی فشار می آوردند.
با این ابتکار ساده آقای چمران راه عراقی ها بسته شد و دیگر نتوانستند از آن راه جلو بیایند. این خورشیدی ها در شنی تانک ها فرو می رفتند و بدون انفجار آنها را زمین گیر می کردند.
یک مورد دیگر، جریان پمپ آب بود. دکتر چمران دستور داد پمپ های خیلی بزرگ آب را روی دو برج بلند کنار کارون جوش دادیم و با این کار، آب رود کارون را شب ها زیر عراقی ها می انداختیم و تانک های آنها در گل فرو می رفت و زمینگیر می شدند.
یک وقت هم شهید چمران دستور داد 300 یا 400 چوب الوار بلند، از همان الوارهای بنایی تهیه کردیم و از بچه ها خواست که قوطی های خالی کمپوت و کنسرو را هم جمع کنند و بعد در آنها کمی روغن سوخته و کاه ریختند و دستور داد روی هر کدام از تخته ها چند تا از این قوطیها را نصب کردند. غروب که میشد فتیله این قوطیها را روشن میکردند و الوارها را با فاصله روی رودخانه کارون میریختند. دشمن که از دور، آتش و دود روی این الوارها را میدید، تصور میکرد که نیروی عظیمی از روی رود کارون به سمت آنها میرود. باور کنید تا دشمن فهمید که اینها در واقع چیست،نزدیک به دو ماه که این تکنیک برپا بود ، هر چه گلوله داشت توی کارون ریخت!
منبع: مشرق نیوز
46 شهید غواصی که زنده به گور شده بودند
شهید محمودوند میگفت: 46 شهید غواص پیدا کردیم، دست و پا و چشمهای آنها بسته شده بود؛ آنچه میدیدم باور کردنی نبود؛ بعثیها این اسیران جنگی را زنده به گور کرده بودند! پلاک همه آنها را هم جدا کرده بودند تا شناسایی نشوند.
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، پس از روزهای جنگ، ایامی که تقریباً همه رزمندهها به شهرهایشان بازگشتند، عدهای همچنان در بیایانهای تفتیده جنوب ماندند. کارهای ناتمامی مانده بود که آنها را به خود میکشید. یافتن پیکرهای شهدایی که اکنون خانوادههایشان بیش از روزهای دفاع، منتظر بازگشتشان نشستهاند. چرا که دیگر رزمندگان، یا خودشان آمدهاند یا پیکرهایشان، اما این لالهها نه خودشان بازگشتند و نه ...؛ اینان اکنون در پی تقدیم هدیهای برای مادران این مردان بودند. آن هم در روزها و شبهایی پیدرپی.
مطلبی که در ادامه میخوانید، خاطرهای از تلخترین روز تفحص شهید «علی محمودوند» از علمداران تفحص است که به روایت کتاب «شهید گمنام» در ادامه میآید:
***
داخل خاک عراق مشغول جستجو بودیم؛ یکی از افسران عراقی خبر آورد که در منطقهای جلوتر از اینجا یک گورستان دسته جمعی از شهدای ایرانی است؛ اما عراقیها اجازه عبور نمیدادند؛ با تلاش بسیار و پس از مدتها پیگیری به آن منطقه رفتیم؛ آن روز تلخترین روز دوران تفحص بود.
46 شهید غواص آنجا بودند، دست و پا و چشمهای همگی آنها بسته شده بود؛ آنچه میدیدم باور کردنی نبود؛ بعثیها این اسیران جنگی را زنده به گور کرده بودند! پلاک همه آنها را هم جدا کرده بودند تا شناسایی نشوند. آنها 46 شهید گمنام بودند.
در کنار همه پیکرها که سالم و کامل بود یک دست قطع شده قرار داشت؛ این دست متعلق به هیچ کدام از پیکرها نبود؛ انگشتر فیروزه زیبایی هم بر دست داشت؛ این دست مدتهای طولانی مونس من شده بود؛ هر وقت کار ما گره میخورد به سراغ این دست میآمدیم؛ گویی این دست آمده بود تا دستگیر همه ما باشد.
منبع: فارس نیوز
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز