برنامه موشکی را برای محدودیت نیروهای مسلح ایران در توافق جامع بگنجانید
دو مجموعه تقنینی «ایالات متحده» - کنگره و سنا - طی هفته های پیش جلسات استماع مختلفی برای ارزیابی شرایط جاری در مذاکرات هسته ای ترتیب دادند. «اولی هاینون»[1] از «مرکز بلفر» در 10 ژوئن به جلسه استماع «کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان» رفت و گزارشی با عنوان: "راستی آزمایی پایبندی ایران به تعهدات هسته ای"[2] را ارائه داد.
«فردریک کاگان»[3] از «انستیتو آمریکن اینترپرایز» (AEI ) در 11 ژوئن به جلسه استماع «کمیته روابط خارجی سنا» رفت و گزارشی با عنوان: "پیامدهای منطقه ای یک توافق هسته ای با ایران" [4] را قرائت کرد. همچنین، «اسکات مادل»[5] در 12 ژوئن از سوی «مرکز مطالعات استراتژیک و بین الملل» (CSIS ) در «کمیته روابط خارجی سنا» حاضر شد و گزارشی با عنوان: "پیامدهای منطقه ای یک توافق هسته ای با ایران"[6] را ارائه داد.
اغلب این جلسات پیش از هر چیزی، علیرغم تلاش برخی برای غیر محتمل دانستن توافق جامع، نشان دهنده این امر است که نمایندگان آمریکا از طریق بازوهای کارشناسی و اطلاعاتی خویش به این نتیجه رسیده اند که یک توافق نهایی؛ در حال شکل گرفتن است و احتمال آن بسیار جدی است.
از جمله مهمترین این جلسات، حضور «دنیس راس» در «کمیته روابط خارجی سنا» و «مایکل سینک» در «کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان» بود که هر دو از «انستیتو واشینگتن برای سیاست های خاور نزدیک» (WINEP ) هستند.«انستیتو واشینگتن» در سال 1985 میلادی توسط چند تن از اعضای اصلی «کمیته روابط عمومی آمریکا- اسرائیل» (AIPAC) از جمله «مارتین ایندیک» و «باربی واینبرگ» تأسیس شد. بعدها «ایندیک» بعنوان مشاور «رئیس جمهور بیل کلینتون» فعالیت کرد[7].
«پایگاه خبری- تحلیلی مشرق» پیشتر با توجه به اهمیت گزارش «دنیس راس»، بخش های بیشتری از این گزارش را ترجمه و مورد بررسی قرار داد. اکنون با توجه به اهمیت گزارش «مایکل سینک» به بررسی سخنان وی در «کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان» پرداخته می شود. «سینک»، در حال حاضر «مدیر انستیتو واشینگتن» - نفر دوم اجرایی مؤسسه- است[8].
وی پیش از این بین سال های 2005- 2008 م. بعنوان «مدیرکل امور خاورمیانه در شورای امنیت ملی آمریکا» در دوره ریاست جمهوری «جورج دبلیو بوش» خدمت کرده بود. قبل از احراز این پست در «شورای امنیت ملی»، وی بعنوان دستیار ویژه وزاری امور خارجه آمریکا، «کاندولیزا رایس» و «کالین پاول» خدمت می کرد و پیشتر از آن؛ بعنوان افسر «بخش خدمات خارجی وزارت خارجه»، مشاور سفیر «دانیل کورتزر» در بیت المقدس اشغالی (تل آویو) بوده است. «سینک» نقش بسزایی در حمایت آمریکا از «انقلاب (مخملی) سرو لبنان» و طراحی یک برنامه تحریمی برای فشار به ایران داشته است[9].
علاوه بر این، او در «دانشگاه هاروراد» بعنوان استاد اقتصاد، عضو کمکی در «مرکز بلفر برای علوم و امور بین الملل» و عضو «هیئت مشورتی بررسی جهانی» خدمت می کند. «سینک» توسط «شورای روابط خارجی» (CFR) برای حضور در "برنامه عضویت فصلی" انتخاب شده که به پذیرش مسئولان دولتی جوان (30 تا 36 ساله) در برنامه های خاص پژوهشی بمدت 5 سال می پردازد[10].
«مایکل سینک» در گزارش خود برای «کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان» چنین عنوان می کند، برغم اینکه تحریم ها بر تغییر محاسبات ایران و انتخابات ریاست جمهوری آن تأثیر گذاشته اما به تنهایی موجب پیشرفت های جاری در مذاکرات هسته ای نشده است بلکه بخشی از این پیشرفت ها؛ به عقب نشینی های آمریکا و اروپایی ها درباره برنامه هسته ای ایران مربوط است.
«سینک» همچنین اعتقاد دارد که توقف برنامه بالستیک و پرتاب موشک به فضا توسط ایران، بخشی از توافق است که نباید در آن تردید داشت و سپس می گوید؛ فایده پرداختن به فعالیت های بالستیک ایران طی توافق، تضمین این است که نه تنها غیرنظامیان در سازمان اتمی ایران که مقامات نظامی ایران نیز تحت نظر بازرسان؛ قرار خواهند گرفت.
«سینک» درباره بحث "PMD"، دسترسی به تمامی دانشمندان مورد نظر آمریکا را یک امر حیاتی می داند که باید در توافق بدان تصریح شود و می گوید: ایران باید دسترسی به فهرستی از همه تأسیسات و کارکنان و پژوهش های مرتبط با انرژی هسته ای را فراهم کند. این در حالیست که دیگر اندیشکده ها و کارشناسان آمریکا نیز بارها، دسترسی به برخی افراد خاص مانند «محسن فخری زاده» را بعنوان یک درخواست محوری مطرح کرده بودند که «مشرق»؛ طی گزارشی بدان پرداخته است.
«سینک» در ادامه به نکته محوری دیگری اشاره می کند که بسیار اهمیت دارد. وی می گوید: بجای درخواست از کنگره برای برداشتن تحریم ها در مراحل ابتدایی توافق، هر گونه "کاهش دائمی تحریم" - و نه ابطال تحریم ها- باید در پایان مرحله اجرایی توافق باشد. این در حالیست که دیگر کارشناسان آمریکایی طی اظهاراتی مشابه درخواست ایران برای لغو تحریم ها را رد کرده و بجای آن از "تعلیق تحریم ها" سخن گفته بودند که «مشرق» تفصیلاً به بررسی آن پرداخته بود. هر چند این دو مفهوم در ظاهر با هم تفاوت چندانی ندارند اما بلحاظ راهبردی تفاوت های فاحشی دارند که عدم توجه به آن؛ موجب ضررهای بزرگ راهبردی و حتی امنیتی برای ایران خواهد شد.
وی همچنین، مشابه نظرات «دنیس راس» و «گری سیمور» در هفته های گذشته، معتقد است که آمریکا باید در کنار مذاکرات هسته ای با ایران، گام هایی موازی جهت مهار منطقه ای ایران بردارد.
«پایگاه خبری- تحلیلی مشرق» در آستانه شروع دور جدید مذاکرات ایران و 5+1، بخش اعظم گزارش «مایکل سینک» در مجلس نمایندگان آمریکا را با توجه به اهمیت آن و در جهت بهره برداری افکار عمومی و اتاق فکرهای نظام؛ بدون رد یا پذیرش مفادش منتشر مینماید:
***
مذاکرات هستهای 1+5 با ایران و عواقب دفاعی آن برای «ایالات متحده»[11]
مایکل سینک- گزارش ارائه شده به «کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان»
مدیر انستیتو واشینگتن برای سیاست های خاور نزدیک
مذاکرات هستهای میان آمریکا، شرکای ما در گروه 1+5 و ایران متضمن بسیاری موضوعات فنی است که از تعداد و پیچیدگی سانتریفیوژهای گازی ایران تا پیکربندی رآکتور تحقیقاتی آب سنگین را در بر میگیرد. اما تلقی توافق میان ایران و 1+5 بهعنوان صِرف توافق فنی اشتباه خواهد بود. حتی اگر «ایالات متحده» ترجیح بدهد که اینطور تلقی کند، در صورتیکه چنین توافقی بدست آید؛ پیامدهای ژرف راهبردی برای آمریکا و همپیمانان ما در خاورمیانه و فراتر از آن خواهد داشت.
در این اظهارات، شرحی کلی ارائه خواهم کرد از اینکه چگونه باید درباره موضوعاتی به جز موضوع تولید سوخت هستهای که در جایی دیگر بهتفصیل به آن پرداختهام و نیز اثرهایی که توافق به احتمال زیاد بر پویایی منطقه خاورمیانه و موقعیت «ایالات متحده» در آن خواهد گذاشت؛ در هر توافق هستهای بحث کرد.
همانطور که استدلال خواهم کرد، توافق میان ایران و 1+5 باید برنامه هستهای ایران را در کلیت آن، یعنی نه تنها قابلیتهای تولید سوخت هستهای بلکه "تسلیحاتیکردن" و وسائل حمل، در بر بگیرد؛ اما چنین توافقی نباید به موضوعات منطقهای مثل عراق و سوریه بپردازد. بعلاوه برنامهریزان «ایالات متحده»، باید برداشتن قدمهایی بیرون از مذاکرات هستهای را بمنظور تأمین اطمینان خاطر متحدان آمریکا؛ مورد نظر قرار دهند و تعهد آمریکا به منطقه را نشان دهند تا عکسالعملهای خصمانه متحدان یا اقدامات بیثباتکننده ایران گستاخشده را تخفیف دهند.
تشخیص اهداف ایران
در طول مذاکرات ایران و 1+5 و پیش از آن در مذاکرات با فرانسه و آلمان و انگلستان، مذاکرهکنندگان ایرانی بهسختی بر خواستههای اساسی خود پای فشردهاند: اینکه "حق" ادعاشده ایشان برای غنیسازی اورانیوم بهرسمیت شناخته شود؛ اینکه هیچ نوع محدودیت بلندمدت نباید بر فعالیتهای هستهای ایشان گذارده شود و اینکه تحریمهای غرب باید برداشته شود.
این مطالبات مدتها با درخواستهای مقامات آمریکایی و اروپایی و متحدانشان ناسازگار بود که آمادگی آن را داشتند تا زمانیکه تهران، سوخت ضروری را وارد کند و بطور کامل از فعالیتهای چرخه سوخت هستهای چشمپوشی کند؛ یک برنامه غیرنظامی برای نیروگاههای هستهای ایران را بپذیرند.
موضع 1+5 در درجه اول، مبتنی بود بر نگرانیها راجع به آنچه ایران احتمال داشت با فن آوری هستهای که ذاتاً کاربرد دوگانهای دارد انجام دهد؛ اما مهمتر از آن مبتنی بود بر تخلفات ایران از وظایف خود بعنوان یکی از امضاءکنندگان NPT (ساخت مخفیانه تأسیسات هستهای در نطنز و اراک و پس از آن در فردو) و تحقیقات راجع به تسلیحاتیکردن سوخت هستهای. بعبارت دیگر، موضع آمریکا نه تنبیهی بود و نه "حداکثری" بلکه برای پرداختن به نگرانیهای مستند درباره عواقب راهبردی فعالیتهای هستهای ایران، طراحی شده بود.
در عین حال گروه 1+5، از جمله با تقدیمکردن دو بسته پیشنهادی به ایران، این مطلب را روشن کرد که مایل است که در ازای موافقت ایران با صرف نظر کردن از فعالیتهای هستهای مورد بحث؛ منافع اقتصادی و علمی و دیپلماتیک فراوانی به ایران پیشنهاد کند. بهعبارت دیگر گروه 1+5، چیزی را به ایران پیشنهاد کرد که این کشور با استیصال نیازمند آن بود: آسودگی از انزوای اقتصادی و دیپلماتیک، در ازای چیزی (چرخه سوخت هستهای) که نیازی به آن نداشت؛ البته اگر ادعاهای ایران مبنی بر صلحآمیزبودن فعالیتهای هستهای را باور کنیم.
... سیاست ایران فقط وقتی معنادار خواهد بود که هدف تهران یا حداقل حفظ گزینه توسعه سلاحهای هستهای باشد که مستلزم حفظ چرخه سوخت هستهای و دیگر قابلیتهاست؛ یا اثبات توانایی خود برای مقاومت در برابر فشار بینالمللی و غلبه بر آن؛ یا هر دو.
غالباً ادعا میشود که تحریمهای اقتصادی، خصوصاً اِعمال محدودیت بر صادرات نفت ایران و دستیابی این کشور به نظام مالی بینالمللی را باید بدلیل پیشرفتهای اخیر در گفتگوهای هستهای ارج نهاد. با اینکه این تحریمها بهاحتمال زیاد، نقش زیادی در محاسبات تهران و در رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری 2013 م. در این کشور ایفاء کرد؛ اینها تنها عوامل موثر نبودهاند. همچنانکه «ایالات متحده» و اتحادیه اروپا فشار تحریمها را افزایش دادند، گروه 1+5 نیز عقبنشینیهایی کلیدی انجام داد. نمیتوان دانست که آیا فشار اقتصادی و نظامی بهتنهایی و در غیاب این عقبنشینیها ایران را به تغییر مسیر خود وادار میکرد یا نه؟
مهمترین این عقبنشینیها این است که ایران مجاز خواهد بود که تحت هر توافق هستهای بلندمدت، اورانیوم را بطور نامحدود غنیسازی کند (گرچه این اجازه در ابتدا تابع حدود توافق شده بود). این امر بطور گسترده و عملاً بعنوان تصدیق حق غنیسازی ایران تلقی شد که سناتور سابق «جان کری» قبل از اینکه وزیر امور خارجه شود؛ به هر حال آن را تصدیق کرده بود. بعلاوه، توافق موقت "طرح مشترک اقدام" در 24 نوامبر 2013 میلادی، هرگونه الزام ایران را به برچیدن هر یک از تأسیسات هستهای که بطور مخفیانه ساخته شده باشد؛ برغم اصرار قبلی واشینگتن بر لزوم انجامگرفتن این کار ازسوی تهران، حذف کرد.
"طرح مشترک اقدام" به این ترتیب، نشاندهنده تحقق بسیاری از اهداف دیرینه ایران و بازاندیشی اهداف خود یا حداقل نوید این پیامد تا زمان انعقاد یک توافق بلندمدت بود. مقامات «ایالات متحده» نه تنها از مطالبات سابق خود، بخصوص الزام ایران به توقف غنیسازی اورانیوم، عقب نشستند بلکه این مطالبات را بعنوان مواضع غیر واقعبینانه و حداکثری رد کردند؛ برغم اینکه این مواضع در قطعنامههای چندگانه «شورای امنیت سازمان ملل» که حمایت گسترده بینالمللی را جلب کرد، پاس داشته شده بود. این موضوع به این حس دامن زد که آمریکا، بهتندی تغییر موضع داده و شکافی را میان موضع آمریکا و متحدانش در منطقه و فراتر از آن ایجاد کرد.
چیزهایی که باید و نباید در توافق هستهای باشد
در نتیجه این تغییر موضع، گفتگوهای 1+5 تحت تفوق مذاکراتی قرار گرفته است که هدف آن محدود کردن و نه توقف فعالیتهای هستهای ایران و نیز مکانیسمهایی است برای احراز اینکه؛ ایران این حدود را رعایت میکند. هدف اظهارات من، ارزیابی شایستگیهای فنی توافقات مورد بحث نیست؛ ناظران دیگری به آن خواهند پرداخت. بلکه هدف این اظهارات، بررسی عواقب راهبردی آن با درنظرداشتن این نکته است که توافق هستهای، فقط زمانی ارزشمند خواهد بود که منافع «ایالات متحده» را پیش ببرد.
فعالیتهای چرخه سوخت
در خصوص فعالیتهای چرخه سوخت ایران، تأکید مذاکرهکنندگان 1+5 بر محدودکردن آنها بمنظور طولانیتر کردن "وقت فرار" (Breakout) ایران تا بیشترین حد ممکن و نیز بموقع اجرا گذاردن راستیآزماییهای سختگیرانه و اقدامات مهارکننده برای تضمین همنوایی ایران است. اما چالش دیگری که «ایالات متحده» در پی توافق هستهای در ایران با آن مواجه خواهد شد، جلوگیری از گسترش بیشتر غنیسازی و پردازش دوباره فنآوری است.
بسیاری از دولتهای منطقه تواناییهای هستهای ایران را خطری ناگوار میدانند و برای برخورداری از قابلیتهایی منطبق با قابلیتهای ایران؛ انگیزه دارند. متقاعدکردن متحدان به امتناع از برخورداری، چالشی را ایجاد خواهد کرد. درخواستکردن از ایشان برای صرفنظرکردن از قابلیتهایی که ایران با سرپیچی از تعهدات بینالمللی توسعه داده یک بحث است و متقاعدکردن ایشان به خودداری از کسب فنآوری مجازشده برای ایران؛ بحث دیگر.
در انعقاد توافق هستهای با ایران، مذاکرهکنندگان 1+5 باید پیشفرض بگیرند که دولتهای دیگر منطقه، در بلندمدت اگر نه فوراً، احتمالاً فارغ از محدودیتهای خاص و اقدامات راستیآزمایی که ایران در معرض آن خواهد بود؛ در پی قابلیتهایی خواهند بود که ایران در اختیار دارد.